غم
سلام
اينقدر ننوشتم كه ديگه روم نميشه اينجا بيام ،دوستان هر چي ازم گله كنند حق دارند.
ولي به من هم حق بديد،كار و مشكلاتم زياد بود،حتي ايميلم رو هم چك نمي كردم.
الان سه ماه هست كه داروم از رسيژن به علت عوارضش به بتافرون تغيير پيدا كرد. رسيژن بافت ماهيچه رو تحليل كرده بود،هر جايي كه تزريق داشتم گود شده بود ،طوري كه وقتي دكتر ديد گفت با اين وضع بايد دارو عوض بشه،هيچ جاي تزريق برات نمونده.به علت گود شدن و نبودن جاي تزريق موقع آمپول زدن اشكم در ميومد.
امروز اصلا سر حال نيستم و دل و دماغ ندارم اگر هم ميبينيد معجزه شده و سر صبحي دارم آپ مي كنم علتش بي خوابي هست كه هر موقع كورتون مي زنم بهم دست ميده.دو شب پيش دكتر بودم و بهم 10 تا كورتون داد.الان بيشتر از يك ماه هست كه كف دستام كرخ شده ولي دكتر نرفته بودم،ولي اين هفته آخري ترسيدم مشكل چشمم برام خطرساز بشه،تمركز ديدم به هم خورده ، نميتونم درست تمركز كنم همين باعث سرگيجه هم شده و موقع رانندگي واقعا ميترسيدم.هر روز با دعا و صلوات مي رفتم روزنامه.تا جمعه مرخصي گرفتم.
امروز فقط با خبرها بد اومدم:مادرجونم(مامان مامانم)17 اسفند 88 فوت كردند.خيلي بهشون وابسته بودم اين برام يه شوك بود.خيلي ميخوام غمگين نباشم ولي نمي شه.
مي خواستيم بعد از 2 سال بريم سر خونه زندگيمون كه اون هم عقب افتاد.
مطلب وب لاگ دوستمون آواي موج رو بخونين.اگر واقعيت باشه اميد بهبودي براي ما بيماران ام اس هست.