نامه يك دختر بچه دياليزي به رئيسجمهور
داشتم از صفحات روزنامه فیلم میگرفتم که یک مطلب توجه منو جلب کرد.وقتی خوندم خیلی حالم گرفته شد.![]()
این خبر فردا چاپ میشه.من پارتی بازی کردم شماها زودتر بخونین.
تازه خوبیت نداره من تنهایی حالم گرفته بشه.![]()
نامه يك دختر بچه دياليزي به رئيسجمهور
يك دختر بچه دياليزي در نامهاي به رئيسجمهور خواستار رفع مشكلات بيماران دياليزي و رفع معضل دستگاه هاي فرسوده و قديمي دياليز شد.
به گزارش ايسنا، در بخشي از متن نامه زهرا 10 ساله آمده است:
آقاي رئيسجمهور سلام:
من زهرا 10 ساله هستم. كلاس پنجم ابتدايي يكي از مدارس جنوب شهر. چهار ساله بودم كه هر دو كليهام را از دست دادم. از همان موقع بود كه يك دفعه درد وحشتناك سوزن هاي بزرگ را در دست هاي كوچكم احساس كردم. دردي كه هميشه تمام وجود من و بچههاي همسن و سالم را روي تخت دياليز ريش ريش ميكند.
الان هم روي تخت دياليز و با دلي شكسته دارم اين نامه را براتون مينويسم. راستي ميدونين چرا تصميم گرفتم اين نامه را براي شما بنويسم، دليلش اينه كه دلم براي پدرم مي سوزه، نميخوام بيشتر از اين به خاطر اين كه نميتونه برام كاري انجام بده خجالت زده ببينمش.
راستي اجازه ميدين شما رو بابا صدا بزنم تا راحتتر حرف هامو بزنم. با اين كه نميدونم به دستتون ميرسه يا نه. اما دلم روشنه كه شما حتما به فكر بچههاي همسن و سال ما هستين و يه كاري برامون انجام ميدين.
دكترها و پرستاراي مهربون ميگن اگر اين سوزن ها و دستگاهها نبود، ما هم نبوديم، چرا كه همين زندگي سخت و دردناك فقط با هفتهاي 3بار دياليز امكان پذيره.
باباجون يه شبي كه از دياليز بر ميگشتم وقتي سوار اتوبوس شديم، مامانم خيلي خسته بود. سرش را گذاشت روي صندلي، به مامانم گفتم، مامان ميدوني من چه آرزويي دارم مامانم گفت: چه آرزويي؟ گفتم من آرزو دارم وقتي كه بزرگ شدم و ازدواج كردم خدا به من دو تا بچه بده، اولي پسر باشه و سالم ولي بچه دومم يك دختر دياليزي باشه؛ مامانم با تعجب پرسيد چرا گفتم به خاطر اين كه بتونم احساس تو رو بفهمم، ميدونين مامانم به من چي گفت؟ گفت: دخترم اميدوارم تو هيچ وقت از دل من با خبر نشي هميشه به مامانم ميگم اگه من مريض نبودم ما خانواده خوشبختي بوديم.
تمام بچگي من به بيماري گذشت، جواني پدر و مادرم در بيمارستان نابود شد و برادرم در تنهايي زندگي كرد، به خدا من از پدر و مادرم خجالت ميكشم چون پدرم هرچه كار ميكنه براي قرصهاي من خرج ميكنه.
من از نظر خوني يك بيمار دياليزي نادر هستم كه نميتوانم به راحتي پيوند كليه بشم؛ اگر هم پيوند بشم بايد تا آخر عمر دارويي بخورم كه روزي 23 هزار تومان هزينه دارد. به همين خاطر چون كه ميدونم پدر اين پول را نداره قيد پيوند كليه را زدهام.
بابا جون مهربونم سرتون رو درد آوردم. ميدونم خيلي كار دارين. اما از شما چند تا تقاضا دارم: اول اين كه دستگاههاي دياليز بيمارستان ها خيلي قديمي هستند و دياليز براي ما خيلي درد داره، فكري به حال اين دستگاهها بكنيد؛ دوم اين كه شنيديم دولت و مجلس هر سال براي راحتي ما پول هاي زيادي به بنياد بيماران خاص ميده، اما حقيقتش اينه كه هيچ كمكي به ما نميشه و نميدونم پول ها كجا ميره، ما بچههاي دياليزي چشممون به دست هاي پر مهر شماست.
پیوست:راستش این متن به نامه یه دختر ۱۰ ساله نمیخوره!!!!راست یا دروغش رو نمیدونم. ولی بیان یک حقیقت جامعه هست.