همکاران
شیفت شب تو صفحه آرایی فقط من و یکی از دوستام بودیم و بقیه آقا هستند ولی از یک ماه قبل از عید دوستم به شیفت صبح رفت و من تنها شدم
.
چشمتون روز بد نبینه وقتی این آقایون بیکار میشن و شروع میکنن به غیبت کردن و مسخره کردن فرد غایب در صفحه آرایی یا هر کسی دیگه ای!!!(اونقت می گن خانمها....؟!)
ازین کارشون خیلی بدم میاد و اصلا حوصله حرف های چرندشون رو ندارم.من هم ترجیح میدم سرم تو کار خودم باشه و با کتاب خوندن و ...یه جوری مواقع بیکاریم رو پر کنم.گوشه صفحه آرایی که پنجره بزرگی هم داره ٬ جای خیلی دنجی هست می شینم و کتاب می خونم.رادیو هم اونجا هست و هر موقع که بخوام رادیو رو خاموش یا روشن می کنم
.اونروز مسئولم ازم سوال می کنه شما از چیزی ناراحت هستید؟
من:نه!!!!!! برای چی؟
-آخه خیلی خموش هستید.اینم از معایب کم گوی و گزیده گوی چون در
.اونقت فکر می کنن که ناراحت هستی! به همه چیز کار دارند حتی گوشی موبایلت ٬آهنگ موبایلت و...یکی از همکارام اون روز بهم میگه چرا گوشیتونو عوض نمی کنین ؟ این گوشی به کلاستون نمی خوره!
باید به فکر یه گوشی باشم که به کلاسم بخوره.![]()
![]()
بعد از عید یکی از صفحاتم ٬صفحه حوادث هست.چند وقت پیش یک خبر با تیتر" پیرمردی که از اعمال شیطانی خود فیلمبرداری می کرد به اعدام محکوم شد"تو صفحه من بود.پرینت صفحه من دست به دست تو کل صفحه آرایی چرخید و همشون ااین خبر رو خوندن٬ خبر درباره پیرمرد 65 ساله ای در اصفهان هست که زنان خیابانی و دختران جوان را اغفال می کرده و در یکی از اتاق های منزلش دوربین مدار بسته داشته و یک صد ساعت فیلم مستهجن در منزلش پیدا شده.در خیلی از مواقع خود رابه عنوان مامور به خانواده های کم بضاعت نزدیک کرده و پس ازو جلب اعتماد کامل در زمان مناسب به یک نقطه ضعف از زن یا دختر خانواده دست می یافت و او را مجبور به تمکین به خواسته شیطانی خود می کرد سپس با تهیه فیلم طعمه خود را مجبور به تمکین دائم خود و افراد دیگر وا میداشت.این خلاصه ای از خبر بود.
حالا حرف های همکاران گرامی رو بخونید:-عجب پیرمرد قوی بوده!!! -رضازاده بوده - جلب اعتماد می کرده و گول می زده! - بله مثل همین آقای ش(مسئول صفحه آرایی هست)که آدم قابل اعتمادی هست
این آخری رو که گفت هر کار کردم نخندم نشد که نشد.